علمی

علمی سرگرمی

 
 


ارسال شده در جمعه 21 مهر 1391برچسب:, - 20:55
نويسنده nastaranesorkh

 


ngدل شکستن هنر نمی باشد؟
ارسال شده در جمعه 21 مهر 1391برچسب:, - 20:43

دلی را نشكن شاید خانه خدا باشد
 
 
كسی را تحقیر مكن شاید محبوب خدا باشد
 
از كمكی دریغ مكن شاید كلید بهشت باشد
 
سر نماز اول وقت حاضر شو ، شاید
 
آخرین دیدارت تو
 
با خدا
 
باشد در
 
زمین . . .

 


نويسنده nastaranesorkh

 



ارسال شده در سه شنبه 18 مهر 1391برچسب:, - 18:6

به گلها بگویید به اشک ژاله، رخ بشویند و بلبلان را به نوحه خوانی بخوانید که پیامبر باران، امشب دیگر نمی خندد.

در شب رحلت خاتم انبیا، محمد مصطفی (ص) فرشتگان عرش می گریند.

عاشقانش با چشمانی اشک آلود، مرثیه غم می سرایند.

ما نیز در شب رحلت آسمانی اش در سوگ می نشینیم.


ادامه مطلب

نويسنده nastaranesorkh

 



ارسال شده در سه شنبه 18 مهر 1391برچسب:, - 18:3

خدا گوید تو ای زیباتر از خورشید زیبایم
تو ای والاترین موجود دنیایم

                                                                                             شروع کن یک قدم با تو                                                                                           

تمام گامهای مانده اش با من


ادامه مطلب

نويسنده nastaranesorkh

 


السلام علیک یا ابوالفضل(ع)
ارسال شده در یک شنبه 16 مهر 1391برچسب:, - 22:9

حضرت ابوالفضل العباس(ع) هشتم ذیحجه سال 60 هجری قمری و زمانی که قافله امام حسین (ع) قصد ترک مکه و عزیمت به کربلا را داشت، بر بام کعبه خطبه‌ای در ستایش از سیدالشهداء ایراد فرمود.

بسم الله الرّحمن الرّحیم

اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذی شَرَّفَ هذا (اشاره به بیت الله‌الحَرام) بِقُدُومِ اَبیهِ، مَن کانَ بِالاَمسِ بیتاً اَصبَح قِبلَةً.

أَیهَا الکَفَرةُ الفَجَرة اَتَصُدُّونَ طَریقَ البَیتِ لِاِمامِ البَرَرَة؟ مَن هُوَ اَحَقُّ بِه مِن سائِرِ البَریه؟ وَ مَن هُوَ اَدنی بِه؟ وَ لَولا حِکمَ اللهِ الجَلیه وَ اَسرارُهُ العِلّیه وَاختِبارُهُ البَریه لِطارِ البَیتِ اِلیه قَبلَ اَن یمشی لَدَیه قَدِ استَلَمَ النّاسُ الحَجَر وَ الحَجَرُ یستَلِمُ یدَیه وَ لَو لَم تَکُن مَشیةُ مَولای مَجبُولَةً مِن مَشیهِ الرَّحمن، لَوَقَعتُ عَلَیکُم کَالسَّقرِ الغَضبانِ عَلی عَصافِیرِ الطَّیران.

اَتُخَوِِّنَ قَوماً یلعَبُ بِالمَوتِ فِی الطُّفُولیة فَکَیفَ کانَ فِی الرُّجُولیهِ؟ وَلَفَدَیتُ بِالحامّاتِ لِسَید البَریاتِ دونَ الحَیوانات.

هَیهات فَانظُرُوا ثُمَّ انظُرُوا مِمَّن شارِبُ الخَمر وَ مِمَّن صاحِبُ الحَوضِ وَ الکَوثَر وَ مِمَّن فی بَیتِهِ الوَحی وَ القُرآن وَ مِمَّن فی بَیتِه اللَّهَواتِ وَالدَّنَساتُ وَ مِمَّن فی بَیتِهِ التَّطهیرُ وَ الآیات.

وَ أَنتُم وَقَعتُم فِی الغَلطَةِ الَّتی قَد وَقَعَت فیهَا القُرَیشُ لِأنَّهُمُ اردُوا قَتلَ رَسولِ الله صلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه وَ أنتُم تُریدُونَ قَتلَ ابنِ بِنتِ نَبیکُم وَ لا یمکِن لَهُم مادامَ اَمیرُالمُؤمِنینَ (ع) حَیاً وَ کَیفَ یمکِنُ لَکُم قَتلَ اَبی عَبدِاللِه الحُسَین (ع) مادُمتُ حَیاً سَلیلاً؟

تَعالوا اُخبِرُکُم بِسَبیلِه بادِروُا قَتلی وَاضرِبُوا عُنُقی لِیحصُلَ مُرادُکُم لابَلَغَ الله مِدارَکُم وَ بَدَّدَا عمارَکُم وَ اَولادَکُم وَ لَعَنَ الله عَلَیکُم وَ عَلی اَجدادکُم.

بنام خداوند بخشنده مهربان

سپاس خدای را که بیت الله را با قدوم پدرش(منظور امام حسین (ع) است) مشرف کرد؛ کسی که دیروز بیت بود،[امروز] قبله گردید
.

ای ناسپاسان گناهکار آیا راه بیت را بر امام نیکوکاران می بندید؟ چه کسی سزاوارتر به این بیت است از دیگر موجودات؟ و چه کسی نزدیکترین به این خانه است؟ و اگر حکمت های خداوند بلند مرتبه نبود و اسرار بالا و امتحانات موجودات نبود، همانا بیت به سوی ایشان [ امام حسین (ع)] پرواز می کرد؛ قبل از اینکه مردم حجر را لمس کنند، حجر دستانش [ امام حسین (ع)] را استلام می کند و اگر خواست مولای من خواست خداوند رحمن نبود هر آینه بر سر شما مانند بازِ شکاری که بر گنجشکان فرود می آید نازل می شدم.

آیا قومی را که مرگ را در کودکی به بازی می گرفتند می ترسانید، در حالیکه الان در مردانگی قرار دارند. همه جانم فدای آقا و مولای همه موجودات که برتر از حیوانات [هستند].

هیهات بنگرید سزاوار است از چه کسی پیروی کنید، به کسی که شراب می نوشد [مراد یزید ملعون است] یا کسی که صاحب حوض و کوثر است؛  کسی که در خانه وحی و قرآن است [مراد امام حسین(ع)است] یا کسی که در بیتش اسباب لهو و نجاست است [مراد یزید ملعون است]؛ و یا کسی که در خانه اش نزول آیات [نشانه ها] و [آیه] تطهیر اس

ت.
شما در غلطی واقع شدید که قریش واقع شدند. چرا که اراده قتل پیامبر(ص) را کردند و شما اراده قتل پسر دختر پیامبرتان را و [این حیله] برای ایشان تا وقتی امیرالمؤمنین(ع) زنده بود ممکن نشد. پس چگونه ممکن است کشتن ابا عبدالله الحسین(ع) تا وقتی که من زنده ام؟

بیایید تا به راهش [راه کشتن امام حسین(ع)] آگاهتان کنم؛ پس مبادرت به کشتن من کنید، و گردنم را بزنید تا به مقصودتان برسید. خدا شما را به مقصودتان نرساند و عمرتان و فرزندانتان را کوتاه کند و لعنت خدا بر شما و پدرانتان [که قصد کشتن پیامبر (ص)را داشتند ] باد.
 


نويسنده nastaranesorkh

 



ارسال شده در یک شنبه 16 مهر 1391برچسب:, - 21:57








نويسنده nastaranesorkh

 



ارسال شده در یک شنبه 16 مهر 1391برچسب:, - 15:53

وقتي دلتنگ شدي

به ياد بيار کسي رو که خيلي دوست داره.

وقتي نااميد شدي

به ياد بيار کسي رو که تنها اميدش تويي.

وقتي پر از سکوت شدي

به ياد بيار کسي رو که به صدات محتاجه.

وقتي دلت خواست از غصه بشکنه

به ياد بيار کسي رو که توي دلت يه کلبه ساخته.

وقتي چشمات تهي از تصويرم شد

به ياد بيار کسي رو که حتي توي عکسش بهت لبخند ميزنه.

وقتي به انگشتات نگاه کردي

به ياد بيار کسي رو که دستاي ظريفش لاي انگشتات گم ميشد.

وقتي شونه هات خسته شد

به ياد بيار کسي رو که هق هق گريش اونها رو مي لرزوند.


نويسنده nastaranesorkh

 


حرف های گفتنی 2
ارسال شده در یک شنبه 16 مهر 1391برچسب:, - 15:45

نزدیکی در فاصله نیست در اندیشه است و تو اکنون مهمان اندیشه منی...

 

 

 

 


 
 
 

یه روز صداقت داشت داخل دریا شنا میکرد دروغ اومد لباسش رو دزدید برای همین است که دروغ ظاهر زیبایی دارد

 

 

 



 


نويسنده nastaranesorkh

 


نردبانی به سمت خدا
ارسال شده در چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:, - 15:20

خدا: بنده‌ي من نماز شب بخوان و آن يازده رکعت است.
بنده: خدايا! خسته‌ام! نمي توانم.
خدا: بنده‌ي من، دو رکعت نماز شفع و يک رکعت نماز وتر بخوان.
بنده: خدايا! خسته ام برايم مشکل است نيمه شب بيدار شوم.
خدا: بنده‌ي من قبل از خواب اين سه رکعت را بخوان.
بنده: خدايا! سه رکعت زياد است.
خدا: بنده‌ي من فقط يک رکعت نماز وتر بخوان.
بنده: خدايا! امروز خيلي خسته‌ام! آيا راه ديگري ندارد؟
خدا: بنده‌ي من قبل از خواب وضو بگير و رو به آسمان کن و بگو يا الله.
بنده: خدايا! من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم مي‌پرد!
خدا: بنده‌ي من همانجا که دراز کشيده اي تيمم کن و بگو يا الله
بنده: خدايا هوا سرد است! نمي توانم دستانم را از زير پتو در بياورم.
خدا: بنده‌ي من در دلت بگو يا الله ما نماز شب برايت حساب مي کنيم.
بنده اعتنايي نمي کند و مي خوابد!

 


خدا: ملائکه‌ي من! ببينيد من آنقدر ساده گرفته‌ام اما او خوابيده است چيزي به اذان صبح نمانده، او را بيدار کنيد دلم برايش تنگ شده است امشب با من حرف نزده.
ملائکه: خداوندا! دوباره او را بيدار کرديم، اما باز خوابيد!
خدا: ملائکه‌ي من در گوشش بگوييد پروردگارت منتظر توست.
ملائکه: پروردگارا! باز هم بيدار نمي‌شود!
خدا: اذان صبح را مي گويند هنگام طلوع آفتاب است اي بنده‌ي من بيدار شو نماز صبحت قضا مي‌شود خورشيد از مشرق سر بر مي‌آورد.
ملائکه: خداوندا نمي‌خواهي با او قهر کني؟
خدا: او جز من کسي را ندارد... شايد توبه کرد...

 

"بنده‌ی من تو به هنگامی که به نماز می‌ایستی من آنچنان گوش فرا می‌دهم که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صدها خدا داری."

                اللهم عجل لوليك الفرج   

                اگر تنهاترين تنهايان شوم، باز هم خدا هست 


نويسنده nastaranesorkh

 


این واقعه نشانی از تواضع امام دارد
ارسال شده در چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:, - 15:3

این واقعه نشانی از تواضع امام دارد.

زمانی که امام رضا علیه السلام به عنوان ولیعهد در خراسان بود آشکار است که تا چه اندازه موقعیت سیاسی داشت. ایشان به عنوان جانشین خلیفه وقت شناخته می‌شدند و طبیعی بود که مردم سخت به آن حضرت احترام می‌گذاشتند...

اما همین امام بنا به روایتی که ابن شهر آشوب، نویسنده مشهور شیعه در قرن ششم به نقل از یعقوب بن اسحاق نوبختی روایت کرده است به گونه‌ای وارد حمام نیشابور شد که حاضران متوجه نشدند آن حضرت دارای چنان مقامی است. ابن شهر آشوب می‌نویسد: حضرت رضا علیه‌السلام وارد حمام شد. یکی از کسانی که حاضر بود ـ و ایشان را نمی‌شناخت ـ از آن حضرت خواست تا دلاکی او را کرده و به اصطلاح امروزه کیسه او را بکشد. حضرت درخواست او را پذیرفت و مشغول کار شد. برخی که امام را می‌شناختند، آن مرد را درباره امام رضا علیه السلام آگاه کردند و او مشغول عذرخواهی شد. با این حال امام به او آرامش داده و همچنان به دلاکی او مشغول بود.

منبع: مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص412.


نويسنده nastaranesorkh

 



صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 15 صفحه بعد