علمی

علمی سرگرمی

 
 


ارسال شده در دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, - 6:50

مادر:
     کاشکی می شد بهت بگم
     چقدر صدات و دوست دارم
     لالایی هات و دوست دارم
     بغض صدات و دوست دارم

    
شد جهان پرشور و غوغا
     صفحه ی گیتی مصفا
     بیت احمد طور سینا
     پا نهد زهـــرا به دنیا

مادر،
    ای لطیف ترین گل بوستان هستی،
     ای باغبان هستی من،
     گاهِ روییدنم باران مهربانی بودی که به آرامی سیرابم کند.
      گاهِ پروریدنم آغوشی گرم که بالنده ام سازد
   


     تو ای مادر که یک عمره دلت با غصه دم سازه

     صبوری های تو مادر منو به گریه میندازه

     مثل یک طفل خواب آلوده من محتاج آغوشم

     از اون لالاییات مادر بخون بازم توی گوشم

     برای سرنوشت من تو دلواپس ترین بودی

     برای اشکهای من همیشه آستین بودی

      تو ای همیشه غم خوارم

      تو ای مطرح ترین یارم

       به نام نامی مادر

     همیشه دوستت دارم.

     ای دوست به حنجر شهیدان صلوات

     بر قامت بی سر شهیدان صلوات
     از دامن زن مرد به معراج می رود

     بر دامن مادر شهیدان صلوات

     همسرم، معنای عشق و دوستی را در تمنای وجود تو یافتم.

     مادرم، با تو زیستن، بهشتِ زندگی من است . . .

 


نويسنده nastaranesorkh

 


علی (ع) با چه می گوید؟
ارسال شده در دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, - 6:47

حضرت علی ع در نهج البلاغه خطبه ۱۹۹ به یاران خود درباره نماز چنین وصیت می کند:

 

کار گذاران نماز را بر عهده بگیرید و نگه داشتن آن را بپذیرید، و آن را بسیار به جای آرید و با نماز خود را به خدا نزدیک نمایید که نماز نوشته شد بر مومنان و باید گزارده شود به وقت آن.

 

آیا گوش فرا نمی دهید به پاسخ دوزخیان که چون از آنها پرسیدند: چه چیز شما را در آتش سوزان درآورد؟
گفتند: ما از نمازگزاران نبودیم.

 

و نماز گناهان را می زداید چنانکه برگ را از درخت بزداید و گناهان را از گناهکار باز می کند چنانکه بند را از کسی باز نمایند.

و رسول خدا ص نماز را به چشمه آب گرم که بر در خانه مردی باشد توصیف می فرمایند که او روز و شب ۵ بار خودش را با آن آب می شوید و دیگر چرکی در بدنش باقی نخواهد ماند.

 


نويسنده nastaranesorkh

 


سخنان نغز بزرگان
ارسال شده در دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, - 6:37

کتاب  جویباری دائمی و در جریان است که مرتب تازه ها را در اختیار انسان می گذارد


مدرسه گلستان است گلها را با آب معرفت آفتاب محبت و هوای ناب صداقت پر طراوت و شاداب نگه داریم .

 

 زندگی، همچون رودی بزرگ، جاودانه روان است. زندگی همچون رودی بزرگ که به دریا می رود، دامان خدا را می جوید .

 خداوندا، نمى توانیم از تو چیزى بخواهیم که تو نیازهاى ما را مى دانى، پیش از اینکه در ما پدیدار شود (جبران)

 خدا را شکر کنید که نعمات و موهبت هایش به علت بینش محدود ما متوقف نمی شود . کاترین پندر

 کسی که خدا را می شناسد ، توصیف نمیکند . کسی که خدا را توصیف می کند ، او را نمی شناسد(پائولوکوئلیو)

 هشدار! هشدار! به خدا سوگند ، خداوند چنان پرده پوشی کرده که می پنداری تورا بخشیده است!(امام علی)

 آنکه به خداوند پاک و مهربان بیش از دگران امید و بیم بسته است ، بیش از همه در خور ستایش است ) بزرگمهر بختگان(

 تولد هر کودک، نشان آن است که :خدا هنوز از انسان ناامید نشده است) رابنیندرانات تاگور(

 

 

 


نويسنده nastaranesorkh

 



ارسال شده در دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, - 6:21

انسان موفق کسی است که از آجرهایی که به سویش پرتاب می شود خانه ای محکم بسازد.

در بیکران زندگی دو چیز افسونم می کند :

آبی آسمانی که می بینم و می دانم که نیست و خدایی که نمی بینم و می دانم که هست(دکتر شریعتی)

 

 درموقع آسایش خدارابشناس تادرموقع سختی تورابشناسد(رسول اکرم ص)

 ترجیح میدم روی موتورسیکلتم باشم و به خدا فکر کنم، تا اینکه تو کلیسا باشم و به موتورسیکلتم فکر کنم: مارلون براندو

 هر اتفاقی، بزرگ یا کوچک، وسیله ایست که از طریق آن خداوند با ما سخن می گوید و هنر زندگی دریافتن این پیام هاست(Malcolm Muggeridge)

 بخشی از بزرگترین نعمت های خدا برای انسان، بی جواب گذاشتن برخی دعاهای اوست (Garth Brooks)

 خداوند اغلب اوقات به دیدن ما می آید ولی اکثر مواقع ما خانه نیستیم   Joseph Roux

 خداوند هرکدام از ما را آنچنان دوست دارد که انگار فقط یکی از ما وجود دارد ( St.Augustine)

 ترجیح میدهم که با خدا در تاریکی قدم بزنم تا اینکه تنها در روشنایی راه بروم( Mary Gardiner Brainard)

 پروردگارا من پناه می برم به تو از اینکه چیزی را که نمی دانم از تو تقاضا کنم (هود 41)

 اگر خدائی نباشد باید او را اختراع کرد ،  اما تمامی طبیعت فریاد بر می آورد که خدا هست(ولتر)

 زندگی هدیه  خداوند به شماست و شیوه زندگی شما هدیه شما به خداوند (لئو بوسکالیا)

 من تنها قلمی هستم در دست پروردگار مهربان که نامه محبت آمیزی به جهانیان می نویسد (مادر تریزا)

 هنگامی که خدا انسان را اندازه می گیرد متر را دور قلبش می گذارد نه دور سرش (نورمن وینسنت پیل)

 توکل تو همین بس که یاوری از برای خویش جز خدا نبینی (بایزید بسطامی)

 تنها موسیقی مرا به شناسائی خداوند راهنمائی کرد) دوموسویه(

 قدرت شکست ناپذیر خدا، هر مانعی را از سر راه برمی دارد (اسکاول شین)

 خداوند بین انسان و قلبش حایل است (انفال24)

 خدا را نشناختند آنچنان که شایسته شناخت اوست(زمر 67)

 انسانها در هیچ یک از ویژگی هایشان به اندازه نیکی کردن به همنوعان خود خدای گونه نیستند( سیسرو)

 

 


نويسنده nastaranesorkh

 



ارسال شده در یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, - 13:31

در خلوت با خدا


وجودم در نفس سرد باغ خشکیده است

و بغض گلویم ، زخم می زند آخرین نفس هایم را

به فریادم برس ، خدای مهربان

که شب مه گرفته

و حرف هایی تلخ

که از اعماق تنهایی ام بیرون می آید

دستم را بگیر

من به بودن تو نیاز دارم


نويسنده nastaranesorkh

 


lمرا بخوان
ارسال شده در یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, - 12:43

دلم بی قرار توست . خانه ی دلم خالی .کلبه ی فرسوده یروحم اسیر بی کسی است .بی کسی شکسته است پنجره  های اشتیاق مرا .بی کسی موجی از طوفان های سرد به پا کرده است .در وجودم سیلاب های درد . قیامتی در دلم بر پاست . قیامتی هول انگیز و بی دریغ .من مانده ام تنها و غریب .شده ام یک واژه ؛ یک واژه ی ناتمام ،مانده بر گوشه ی لبی خاموش.شده ام انتظار ای کاش .کاش می شد تو را مثل شمعدانی کاشت .کاش می شد تو را کنار پنجره ای گذاشت .کاش می شد تو را مثل شاخه ای نور برداشت.کاش می شد تو را میان اشتیاق دستانم نگاه داشت .کاش می شد تو را میان نگاهم کاشت.

صبح به صبح مشتی از تو را به چهره می زنم ،التهاب چشمانم را آرام می کنم. می خوانمت به زمانه های کودکی . با تو گفتگو می کنم .می خوانمت به زبانی ساده ، به زبان دروغ های کودکانه ام و تو چشمهایت را می بندی و عشق را باور می کنی .پا های زخم خورده ام را مرهم می گذاری و چشم هایت را بر هم می نهی . می خوانمت به خواهش های ساده ام .

به باور خانه ای خاکی . به باور یک پنجره ی ساده که رو به آفتاب ایستاده است . به باور یک شب ساده که تمنای مهتاب دارد . به باور یک چشم خسته که آغوشی باز دارد .خانه ای که تو در آن لانه کرده ای .

ای مهربان ،هنوز تو تنها ترین کس منی ،در زمانه یبی کسی ام . بی کس تر از همیشه ام .دستان مهربانت بر شانه هایم همیشگی است .ای نسیم ،ای غریب،ای آشنا ،هر چه بیشتر می شناسمت بیش تر غریبه می شوی .هر چه دور می شوم آشناتری .ای بهانه ام ، ای بهار ،ای دلهره های بی امان من ، ای هجوم برگریزان لحظه های خسته ام ،ای نشاط من ،ای بئی سیب ،ای سپیدی برف ،ای سکوت بی حرف،ای ریشه های استوار درخت ، ای همیشه سبز ،ای همیشه آفتاب ،ای نگاه مهربان مهتاب ،ای جویبار ،ای بی قراری کویر ،ای نفس صبحگاه من ،ای ندای بلند ،ای نغمه ی همیشگی ،مرا بخوان !

مرا به خویشتن خویش بخوان تا به خود آیم و خود را پیدا کنم و مرا به خود بخوان تا یقینم کامل تر گردد که در خدایی تو همه چیز یافت می شود و برای همیشه زندگی ام ،بلکه مرده گی ام نیز همه کسم  می شوی ای کریم لا یزال


نويسنده nastaranesorkh

 


lمرا بخوان
ارسال شده در یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, - 12:40



نويسنده nastaranesorkh

 



ارسال شده در یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, - 12:13


نويسنده nastaranesorkh

 



ارسال شده در یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, - 12:13


نويسنده nastaranesorkh

 


ذره ای لرزان یا دایره ی هستی ؟ جبران خلیل جبران
ارسال شده در یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, - 11:12

دیروز خیال می کردم ذره ای هستم که لرزان و نا منظم ،

در دایره ی هستی در نوسانم .

و امروز ،درست می دانم که من آن دایره ام و هستی با

تمام ذراتش ،منظم در درون من حرکت می کند .

***

تا ابد، براین ساحل ،میان ماسه و کف قدم می زنم

بر امدن آب، رد پایم را، پاک خواهد کرد .

باد کف را خواهد برد

ولی دریا و ساحل،تا ابد ماندگارند.

***

در بیداریشان می گویند:تو و دنیایی که در آنی،چیزی

نیستیدجز دانه ای شن ،بر ساحل بی انتهای دریایی

بی پایان .

ومن در رویایم پاسخ می دهم که من آن دریای بی پایانم

و تمام دنیا ها ،دانه هایی شن ،افتاده بر ساحل من .

***

وقتی خدا،مرا مثل سنگریزه ای به این دریاچه ی شگفت

انداخت،آرامشم را بر آشفتم و دایره های بی شمار بر

سطح آن پدید آوردم ؛ولی وقتی به عمق آن رسیدم ،

چون خودش آرام گرفتم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


نويسنده nastaranesorkh

 


تجلی جمال خداوندی
ارسال شده در یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, - 10:42

مردی آمد کسی که خورشید چشم هایش می خندید و ماه از پیشانی اش می خرامید .گیسوانش سایبان جهان و دستهایش عطوفت آشکار خداوند بود .راز پنهان حقیقت در سینه اش تاب می خورد و معنای جاویدان بودن از نگاهش می تراوید .

امام حسین (ع)تجلی جمال خداوندی در زمین و ظهور جمالز حضرت حق در زمان است.زیستن پس از آمدن امام حسین (ع) معنای راستین خویش را باز یافت و مردن با ابدییت آسمان پیوند خورد .

شکل سیاه خاک با نام مبارک حضرتش مفهوم روشن افلاک گرفت ونام زمین از محبت گام های او سر بلند شده است .

و حالا یا حسین قلبم را از محبت خویش آکنده کن و به درگاه حضرت دوست واسطه فیض برای این بنده گنهکار باش که گرچه دستانش خالی ورویش شرمنده است اما گاه با بردن نام تو اشک در چشمانش حلقه می زند و همین اندک اورا خرسن می کند که در عطوفت ومحبت شما طمع نموده و به فضل وکرم الهی امیدوار باشد .


نويسنده nastaranesorkh