ارسال شده در دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:, - 13:59
مباني اخلاقي در صحيفه سجاديه
1- مقدمه:
بخش عظيمي از تعاليم انسان ساز انبيا را اخلاق تشکيل داده است. تعليم خلق و خوي شايسته که موجبات سعادت دنيوي و اخروي انسان ها را فراهم سازد، يکي از آموزه هاي اساسي اديان الهي است. در حديثي از پيامبر اسلام (ص) آمده است؛ «عليکم بمکارم الاخلاق فان الله عزوجل بعثني بها » (1) بر شماست که به مکارم اخلاق آراسته شويد، زيرا خداي تعالي مرا براي آن مبعوث کرده است.
در آيات قرآني نيز به مفاهيم اخلاقي در ابعاد فردي و اجتماعي آن تأکيد فراواني شده است. قرآن، فضائل را ستوده و رذايل را نکوهيده است.
پيامبر اکرم خود الگو و اسوه ي اخلاق بود. خداوند، خلق و خوي والاي او راستوده و او را چنين مي ستايد: انک لعلي خلق عظيم. (2) شخصيت تو مبتني بر خلق و خوي عظيمي است. اخلاق والاي پيامبر اکرم، خود يکي از اسباب ايمان و جذب مردم به آئين اسلام بوده است و در قرآن کريم مي خوانيم: و لو کنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولک (3) اگر تندخو و خشن بودي مردم از گرد تو پراکنده مي شدند.
امامان شيعه نيز - که خلفاي برحق پيامبر اکرم بودند- همگي اسوه هاي اخلاق و رفتار و فضايل انساني بودند و همين ويژگي ، يکينشانه هاي جانشينان راستين پيامبر اکرم است. اما به اين ويژگي اساسي رهبران راستين اسلام کمتر استناد شده و ابعاد اخلاقي شخصيت آنها کمتر مورد بررسي قرار گرفته است.
يکي از کهن ترين متون اسلامي که در قرن اول هجري تأليف شده، کتاب الصحيفة الکامله يا الصحيفه السجاديه تأليف امام زين العابدين و سيد الساجدين علي بن الحسين (ع) است. اين کتاب به زبور آل محمد نيز موسوم است و به تواتر، توسط سه فرقه ي زيديه، اسماعيليه و اماميه به طرق گوناگون از آن امام همام روايت شده است. (4) اين کتاب مجموعه دعاهاي امام زين العابدين (ع)خالق يکتا است، اما آنچه که از اخلاق حسنه و فاضله در اين دعاها تعليم داده مي شود، کمتر از ساير مضامين شريف آن نيست. در اين مجموعه ي گرانقدر، ضمن مناجات با خالق هستي، عالي ترين خلق و خوي انساني در رفتار فردي و اجتماعي تعليم گرديده است و هر کس که به مطالعه ي مضامين آن بپردازد، به شخصيت والا و پيامبر گونه ي گوينده ي آن اعتراف خواهد کرد.
در دعاهاي صحيفه سجاديه ، امام سجاد (ع) ضمن راز و نياز با خداوند، به طور غير مستقيم از فضايل و رذايل اخلاقي سخن مي گويد. گويي در ديدگاه امام (ع) از طريق سخن گفتن و راز و نياز با خداوند، مي توان همه ي کمالات انساني و وظايف فردي و اجتماعي را بازشناخت.
دعاهاي صحيفه، غالبا آميخته با ستايش باري تعالي و توحيد است. اين عبارت - که از سويي لطيف ترين تعابير عرفاني است که مي تواند بر زبان انبيا و اولياي الهي جاري شود و از سويي ديگر عالي ترين و بلندترين معارف توحيدي را دربر دارد - جايگاه رفيع و ممتازي به اين مجموعه داده است، به گونه اي که هيچ مجموعه ديگري در معارف توحيدي قابل مقايسه ي با آن نيست به ويژه آنکه جامه اي زيبا از حسن بيان - برخاسته از معدن فصاحت اهل بيت پيامبر (ص) - نيز بر زيبايي محتواي آنها مي افزايد.
در اينجا به عنوان نمونه به بحث املکيت خداوند سبحان اشاره مي شود. امام سجاد (ع) دعاي 22 را اين گونه آغاز مي کند: « اللهم انک کلفتني من نفسي ما انت املک به مني، و قدرتک عليه و علي اغلب من قدرتي » . اين عبارت، به صراحت، دو نکته را بيان مي کند: اول آنکه انسان و قدرت او، واقعي است نه خيالي و پنداري. اين جمله، خط بطلاني است بر اين انديشه که تمام موجودات وهم و خيال و تصورهايي در آينه است يا سخن ديگري که همه ي انسان ها را شير مي داند، ولي نه شير واقعي، بلکه تصوير شيري که روي پرده است، به اختيار خود حرکتي ندارد، بلکه اين باد است که او را به هر سويي که بخواهد به جنبش در مي آورد. (5)
در عبارت امام سجاد صلوات الله عليه، سخن از قدرت و تکليف واقعي انسان است. اين دو واقعيت- که بر انسان واقعي مترتب است - اختيار را به خوبي مي رساند و جبر را نفي مي کند. اما نفي جبر، به گونه اي است که او را به ورطه ي تفويض نمي کشاند و واقعيت « لا يمکن الفرار من حکومتک » را ناديده نمي گيرد. اين ويژگي بيان وحي است که در جايي به اجمال ، «لا جبر و لا تفويض بل امر بين الامرين » (6) مي گويد، و در جايي ديگر آن را تبيين مي کند. (7) جالب توجه آن که اين نکات را ، هر کسي با اندک توجهي با واقعيت هاي زندگي خود منطبق مي يابد، يعني هم مالکيت خود و هم املکيت خداوند را توأمان در زندگي خود مي بيند، که اولي نفي جبردومي نفي تفويض است.
اين گونه گره گشايي از معضل ديرينه ي جبر و تفويض، امام سجاد (ع) را درخور است، که هم راز آشناي خلقت است و هم بر اوج قله هاي معرفت توحيدي جاي دارد. در اين گفتار، برآنيم که برخي از مباني اخلاق اسلامي را بر اساس صحيفه ي سجاديه تبيين کنيم.
2- توحيد، مبناي اخلاق؛
در منطق امام سجاد (ع) توحيد، يک بحث نظري خشک و بي نتيجه نيست. بلکله آثار عملي فراوان بر آن مترتب است، به ويژه در مقوله ي اخلاق. بخشي از اين آثار را برمي شماريم، تا بتوانيم به محکي براي بررسي ادعاهاي مدعيان توحيد، دست يابيم.
2-1. معرفت خدا، مبناي انسانيت؛
معرفت خدا، مبنا و معناي انسانيت است. خداوند ، در برابر منت هاي پياپي که به مردم داده و نعمت هاي متوالي که بر آنها ارزاني کرده، شناخت حمد خود را از آنها باز نداشته است، وگرنه بدون سپاسگزاري و شکر، در نعمت هاي او تصرف مي کردند و در آن صورت، از حدود انسانيت فرود مي آمدند و در حد چهارپايان بودند. (8)
2-2. نعمت خدا و استحقاق مردم؛
خداوند منان، به لطف و تفضل خود، پديده ها را پديد آورد و وجود بخشيد. و نيست را به هست بدل کرد. و نام مبدي ء شاهد بر آن است. بدين روي، سخن گفتن از استحقاق يا استدعاء ذاتي براي چيزي که وجود ندارد، بي معنا است.
امام سجاد (ع) به اين حقيقت روشن و فطري، در دعاهاي مختلف صحيفه توجه داده است. از جمله به عبارت آغاز دعاي ورود ماه رمضان بنگريد: منت تو ابتداء است، يعني مسبوق به سابقه اي مانند استحقاق و استدعاء ذاتي نيست، عفو تو تفضل و عقوبت حضرتت عدالت است... اگر عطا کني، عطاي خود را به منت آلوده نمي رساني و اگر نعمتي را باز داري، بازداشتن تو، تعدي بر کسي نيست. بر کسي پرده پوشي مي کني که اگر بخواهي او را رسوا مي کني، و به کسي مي بخشي که اگر بخواهي ، نعمت را از او باز مي داري؛ در حالي که اين هر دو تن، براي رسوايي و منع از سوي حضرتت سزاوارند، اما تو کارهاي خود را بر مبناي تفضل بنا کردي... (9)
سراسر دعاي تقصير از اداي شکر نعمت هاي الهي، نيز، به الفاظي فصيح و رسا بيان همين حقايق است. (10)
2-3. خوف و رجاء؛
معناي دقيق خوف- برخلاف ترجمه ي رايج - عدم امنيت است. کلمه ي خوف، هيچ جا در برابر شجاعت به کار نرفته، تا آن را به ترس معنا کنيم. بلکه غالبا در برابر امنيت و گاهي در برابر رجاء به کار مي رود.
در توضيح مي گوييم: روشن است که انسان هيچ طلبي از خداي خود ندارد و تمام نعمت هاي خداوند به تفضل اوست که هر لحظه بگيرد، ظلم روا نداشته است. اين است که انسان عاقل، همواره خود را در معرض اين خطر مي بيند که خداوند، نعمت هايي را که به او داده، از او پس بگيرد. کسي که طعم شيرين نعمت خدا - به خصوص نعمت هاي معنوي الهي - را چشيده، از اين چگونگي مي لرزدهمواره در حال عدم امنيت به سر مي برد، يعني همواره به درگاه خداوند سبحان، در حال خوف است ، حتي وقتي که در مسير عبادت مي کوشد.
اما از سوي ديگر، جود و فضل و احسان الهي نيز حقيقتي است که در اميد را همواره به روي انسان گشوده مي دارد، حتي وقتي که در مسير معصيت قرار دارد. (11)
توجه به اين حقيقت، همواره انسان را در ميان دو حالت قرار مي دهد که هر دو، نشان از عبوديت او به درگاه مولايش دارد. آثار سازنده ي اين توجه در اخلاق و تربيت انساني ، فوق العاده است.
امام سجاد (ع) در دعاي 39 در بيان اين حقيقت، بر اين نکته تأکيد مي ورزد که نه يأس انساني از نجات، از روي نوميدي مطلق است که از گناهان کبيره است و نه طمع فرد به رهايي، به دليل فريفته شدن به اعمال اوست. بلکه انسان عابد، همواره حسنات خوددر برابر سيئات خود، اندک مي بيند، آن هم در برابر خدايي که افراد صديق در پيشگاه او نبايد به اعمال خود فريفته شوند و تبهکاران نيز نبايد به دليل کارنامه ي سياه خود، از لطف و رحمت حضرت او نوميد گردند.
2-4. اميد به رحمت الهي در هر حال؛
براساس توضيحاتي که بيان شد، براي انسان هيچ نقطه ي اميدي جز رحمت الهي وجود ندارد، خدايي که عفوش، بيشتر از عذابشرضاي او فراوان تر ازخشم اوست (12) خدايي که رحمتش پيشاپيش غضبش قرار دارد و عطايش بيشتر از منع اوست و آفريدگان همه در گستره ي وسع اويند (13) خدايي که کوچکترين عمل خيري را که برايش انجام شود، سپاس مي گزارد و پاداش مي دهد. و به هر کس که به سوي او گامي فراپيش نهد، بسيار نزديک مي شود و کساني را که از درگاه او مي گريزند، به سوي خود مي خواند، کار نيک را به ثمر مي نشاند و رشد مي دهد و کار بد بندگان را ناديده ميگيرد واز آن در مي گذرد. (14)
آري، چنين تکيه گاهي را سزاوار است که انسان بدان تکيه کند و به آن اميد بندد.
2-5. اتکاء بر توفيق الهي؛
دست نصرت الهي، همواره به ياري انسان مي شتابد، تا او را در برابر دشمنان بزرگ- همچون ابليس و سپاهيان و يارانش از بيرون، و تمايلات کشنده و کشنده ي نفس از درون - حمايت کند. بدين سان، نعمت توفيق الهي به انسان مختار مي رسد. اينک انسان است که مي تواند به اختيار خود، از توفيق خداوندي بهره گيرد و به سوي کمال برود يا آن را ناديده گيرد و به سوي تمايلات نفس اماره پيش تازد . خداوند متعال همواره به انسان، توفيق مي دهد و برخوردهاي زشت او را ناديده مي گيرد. اما در مواردي نيز اين گونه ياري خاص را از او دريغ مي دارد تا انسان با همان سرمايه ي اوليه ي خود، يعني تذکرات عقل دروني و هشدارهاي پيامبران و حجت هاي معصوم خداوند، با دشمنان ياد شده بجنگد، اگر توان چنين جنگي را داشته باشد. در اين حالت گرفتار خذلان مي شود، يعني خداوند، او را به همان تذکرات اوليه ارجاع مي دهد، تذکراتي که از هيچ کس دريغ نداشته است.
2-6. توکل بر خدا؛
نداي هميشگي قرآن، اين است که ( علي الله فليتوکل المؤمنون ) (15) ( علي الله فليتوکل المتوکلون ) (16) افرادي که ايمان آورده اند و مي خواهند به جايي سر بسپارند و دل ببندند، تنها بايد بر خداي قادر حکيم، دل بندند و سر بسپارند، چرا چنين است؟ ديديم که هيچ کس ، امکان و نعمتي از خود ندارد. هر چه در دست کسي ببينيم، امانتي است که خداي ولي النعم به او داده و هر زمان بخواهد، از او باز پس مي گيرد. به اين جهت، همه ي مردم، فقير به درگاه آن غني بالذاتند، که حتي در وجود خود نيز امانت دار خداي بزرگ هستند؛ يا ايها الناس انتم الفقراء الي الله، و الله هو الغني الحميد. ان يشأ يذهبکم و يأت بخلق جديد و ما ذلک علي الله بعزيز. (17)
اين ديدگاه در مورد آفريدگان، ديده ي انسان را به سوي آفريدگار ميکشاند، تا از مخلوق ناتوان چشم اميد بندند و تنها به سرچشمه ي تواناي او چشم بدوزند. سراسر دعاي 28 صحيفه، همين مضامين را دارد. عبارت اين دعاي ارزشمند ترکيب خاص خود را دارد، ترکيبي زيبا از عاطفه و استدلال ، به گونه اي که همچون تار و پود يک نظام دقيق و کارآمد، معناي عبوديت را مي رساند. بدين جهت، امام سجاد (ع) از خداي خود، صداقت در توکل، يقين افراد متوکل بر خدا و توکل مؤمنان راستين بر خدا را از او مي خواهد. (18)
3- راه هاي تعالي معنوي؛
صحيفه سجاديه، در کلمه کلمه ي خود، راهکارهايي براي تعالي معنوي انسان عرضه مي دارد. از اين رو، در پي يافتن اين راه ها ، بايد به بازخواني اين نامه ي نامدار آسماني پرداخت و از هر کلامي شيوه نامه اي استخراج کرد. بديهي است که اين بازخواني، يک زبان خواهد به پهناي فلک، که با اختصار اين نوشتار، سازگار نيست. ولي به اقتضاي کوتاهي مجال و مقال، تنها به چند راه اشاره مي شود.
3-1. قرآن؛
بر اساس حديث متواتر ثقلين، امام سجاد (ع) ، خود ، تالي قرآن است و کلام او همواره همراه آن تا روز قيامت است. براساس احاديث ديگر، حضرتش در شمار سلسله اي است که به تبيين حقايق قرآن مي پردازند. از اين رو، بهترين توصيف را از قرآن ارائه مي کند. (19)
3-2. خدايي که روزها و شب ها را آفريد؛
برخي از آنها را بر بعضي ديگر برتري داد. اين برتري ، مي رساند که لحظاتي که پيش روي خود داريم - برخلاف نظر ظاهربينان و کوته نگران - مانند هم نيستند. براي کساني که نه تنها به پاره هاي زمان نظاره مي کنند، بلکه در وراي آن، خالق آنها را مي بينند، اين مطلب، حقيقتي است روشن و انکارناپذير.
نظرات شما عزیزان:
امام سجاد (ع) در بيان فضيلت ماه رمضان، از همين راه وارد مي شود. ابتدا از راه هايي سخن مي گويد که خداوند - به لطف و تفضلمنت بي پايان خود بر بشر - براي آنها قرار داده تا&zwnj